قسمت پنجم
احمد ایزدی
ت_ حال یا آینده؟
یکی از دشواری های امر تربیت آن است که در ذات خود با انواع و اقسام تناقضات اجتناب ناپذیر روبرو است . این امر مربیان و والدین را در معرض تصمیمات چالش برانگیزی قرار می دهد که نتایج آن میتواند برای فرزندان بسیار مفید و یا مخاطره آمیز باشد. به زبان ساده، تربیت همچون غذایی است که توسط نظام تربیتی و مربیان پخته میشود تا متربیان با خوردن آن از نظر فکری، اخلاقی، بدنی، احساسی و اجتماعی رشد کنند، منتها پیچیدگی مسأله آن است که غذای تربیت هم نمک می خواهد و هم شکر؛ هم فلفل نیاز دارد و هم نبات؛ هم زعفران و هم زیره. روشن است که پخت چنین غذایی کار هر آشپزی نیست و به بینش، دانش و مهارت بالایی نیاز دارد و خطا در پخت آن ، هم مانع فعلیت یافتن استعداد ها می شود و هم می تواند فرزندان و حتی جامعه را با چالش ها و مشکلاتی روبرو سازد. به همین دلیل هم کانت، فیلسوف بزرگ آلمانی تربیت را در زمره سخت ترین کارهای بشر دانسته است.
یکی از این تناقضات تربیتی آن است که تربیت هم باید به زمان «حال »متربیان توجه داشته باشد و در انتخاب اهداف، روش ها و محتوا و تجارب آموزشی برای زندگی در زمان حال آنها برنامه ریزی کند و در ضمن نسبت به «آینده» آنها نیز بی تفاوت نباشد و متربیان را به دانش، بینش و مهارت هایی مجهز کند تا با کمک آنها بتوانند مسوولیت اجتماعی ، مدنی، ملی و شهروندی خود را بصورت شایسته ای ایفا نمایند. جمع بین این دو کاری است بسیار ظریف و پیچیده که متاسفانه بسیاری از اوقات نظام های تربیتی و والدین یکی از آنها را فدای دیگری می کنند و یکی از حالت های زیر را رقم می زنند:
۱_ فدا کردن حال به قیمت آینده:
متاسفانه این وضعیتی است که برای بسیاری از ما آشناست. از یک طرف با والدینی روبرو هستیم که برای یک آینده موهوم و آماده کردن فرزندان خود برای ورود به یک رشته ممتاز دانشگاهی در آینده چنان بر فرزندان خود سخت می گیرند که گویی آنها فقط برای ورود به دانشگاه و زندگی برای آینده پا به این جهان گذاشته اند. این والدین که بین آنها افراد تحصیلکرده نیز کم نیستند، توجه ندارد که شخصی که « حال» خوبی ندارد، دشوار است که « آینده» خوبی در انتظارش باشد. ممکن است که این فرزندان در آینده از وضعیت اقتصادی و اجتماعی مناسبی برخوردار باشند، اما به احتمال زیاد از زندگی روان شناختی خوبی برخوردار نیستند.
از سوی دیگر، نظام تربیتی نیز مسیر والدین را در این زمینه ادامه می دهند.نگاهی اجمالی به حجم و کیفیت محتوا های آموزشی، مدت زمان حضور در مدرسه، انواع و اقسام کلاس های کنکور ، برنامه های آموزشی و روش های تدریس در مدارس نشان می دهد که دانش آموزان ما اصولاً در محیط های آموزشی مشغول فروش « حال» خود برای یک « آینده» مبهم اند.
یکی از دلایل مهم بی میلی و حتی تنفر دانش آموزان از حضور در مدرسه و خوشحالی فراوان آنها به هنگام تعطیلی مدارس را باید در همین بی توجهی نظام تربیتی به زمان حال دانش آموزان جستجو کرد.
۲_ فدا کردن آینده به بهانه لذت از زمان حال:
در برابر افراط توجه به آینده، دسته ای از والدین دچار بی توجه ای مطلق نسبت به آینده فرزندان خود هستند و به بهانه زندگی در زمان حال و دم غنیمت دانستن ، فرزندان خود را از مجهز شدن به دانش و مهارت های لازم برای زندگی در آینده محروم می کنند.